ریشۀ انگیزه ها در وجود انسان از نگاه هستی شناسی در قرآن

یک بحث مهم دیگر این است که در مبانی انسان شناسی و هستی شناسی قرآن، ریشه انگیزه های انسان در کجاست؟ خاستگاه انگیزه ها در وجود انسان چیست؟ می شود «فطرت» را در انگیزه های ارزشی و «غریزه» را در انگیزه های مادی مطرح کرد و آن را خاستگاه انگیزه ها دانست، اما این بیان، کلی تر از آن آست که در مباحث دقیق روان شناختی در انگیزش و هیجان کفایت کند؛ چرا که همه انسانه غریزه و فطرت دارند، اما انگیزه ها و انگیزش های آنها بسیار متفاوت هستند.

انگیزه ها

چه چیزی باعث تفاوت انگیزه ها می شود؟

این مطلب را تحت عنوان «عوامل مؤثر بر انگیزش» بررسی می کنیم. عوامل درونی و بیرونی متعددی مثال، «محیط»، «تربیت»، «شرایط جسمانی، روانی و اجتماعی» افراد، «تشویق ها و تنبیه ها»ی مختلف مورد توجه قرار گرفته اند، اما وقتی در قرآن تأمل کنیم، گویا همه اینها را تحت مدیریت چند عامل کلی تر می یابیم که آن عوامل می توانند حتی «فطرت» و «غریزه» را هم مدیریت کنند؛

آن عوامل عبارتند از:

«هوای نفس» و «عقل» از درون و «شیطان» و «وسوسه های آن» از بیرون.

در سطحی بالاتر و برتر از اینها، در قرآن مفهوم دیگری به نام «مشیت الهی» نیز مطرح می شود. شیطان و مشیت الهی، به ظاهر «برانگیزاننده بیرونی» به حساب می آیند؛ اما با قدری تأمل معلوم می شود که اینها نیز درونی هستند، چرا که مکانیزم اثرگذاری آنها بر انگیزه ها و رفتارهای روزمره، از راه عوامل درونی انجام می شود.

برای مثال، شیطان نمی تواند به صورت یک عامل فیزیکی، شخصی را به انجام عملی وا دارد، بلکه به مخزن امیال و انگیزه های درونی او (یعنی هوای نفس ) نفوذ کرده و آنها را تحریک می کند.

مشیت الهی نیز امری نیست که به صورت آشکار و شناخته شده از بیرون، رفتار ما را جهت دهد؛ بلکه بدین گونه است که چون ما به مشیت الهی باور داریم و جهت گیری مشیت الهی را نیز خود خداوند برای ما بیان کرده، این مکانیزم باور و شناخت دینی است که در فرایندهای روانی ما مؤثر میا فتد و انگیزش های ما را تحت تأثیر قرار می دهد.

«شیطان» به عنوان عاملی برای شکل دادن و جابه جا کردن انگیزه های انسان ها، نقشی تعیین کننده دارد، او قدرت و امکان اثرگذاری فیزیکی بر انسان را ندارد، بلکه از راه وسوسه هایی که ارائه می کند وارد می شود؛ درواقع، او نیازی اساسی بر نیازهای انسان نمی افزاید، بلکه همان نیازهای ذاتی او را ترکیب می کند، جلوهٔ تازه می دهد، بزرگ نمایی و کوچک نمایی می کند.

ترتیب اهم و مهم و مقدم و مؤخر کاذب برای آنها شکل می دهد؛ دربارهٔ آنها به انسان دروغ می گوید و در هر صورت، انگیزه های اکتسابی بسیار متعدد و متنوع و به ظاهر هوس انگیز را برای آدمی درست می کند؛

او آدم و حوا را با همین گونه وسوسه ها از بهشت بیرون راند. “خداوند همواره وسوسه های او را یادآوری کرده است.” شیطان به عزت خداوند قسم یاد کرده که در گمراه کردن بندگان خدا، تمام توان خود را به کار گیرد و از همه قدرت خود استفاده کند.

انگیزه ها

 

«هوای نفس»

هوای نفس نیز عاملی دیگر برای شکل دهی انگیزه های انسان محسوب می شود هوای نفس هم مواد خامی بیشتر از همان نیازهای ذاتی انسان ندارد، ولی با انتخاب برخی و رها کردن برخی دیگر و چگونگی ساختاردهی به آنها، می تواند انسان را از حالت اعتدال خارج کند، یا به حالت اعتدال و مطلوب نزدیک کند. «نفس اماره» به لذت های آنی و فوری امر می کند و به لذت های اینده و دیررس، کم توجهی می کند.

براساس آموزه های قرآن، انسان دارای نفس «اماره» و «لوامه» و «مطمئنه» است که به ترتیب رشد یافته تر می شوند، انسان اختیار و اراده دارد، دارای ظرفیت دوسویه «خوب شدن» و «بد شدن» است.

اینها هر کدام نقشی تعیین کننده در انگیزه های انسان دارند. هر کدام از نفس های سه گانه، به تناسب مرحلهٔ رشدیافتگی خود، به گونه ای در انگیزش انسان حضور دارند «نفس اماره» انسان را به رها بودن و به دلخواه عمل کردن دعوت می کند.

 

«عقل»

عقل نیز عامل دیگری است برای جهت دهی و دستکاری و ساختار دادن به انگیزه های ذاتی و تنظیم و تعیین اولویت ها و کمرنگ یا پررنگ کردن بعضی دیگر، قرآن کریم تعقل را عامل مهم می داند که جهتگیری مثبت دارد؛ در قیامت به گروهی از جهنمی ها گفته می شود که چرا در جهنم هستید، مگر انذاردهنده ای برای شما نیامده بود، آنان پاسخ می دهند که آمده بود، اما ما سخنان آنان را نشنیدیم و تعقل نکردیم.

قرآن کریم کسانی که امیال و انگیزه های خود را بدون تأمل به اجرا می گذارند، به دلیل اینکه تعقل نمی کنند، سرزنش می کند. اصولاً تعقل نکردن، یکی از سرزنش های بسیار جدی قرآن دربارهٔ انسان هاست.

انگیزه ها

 

 «مشیت الهی»

نیز به عنوان ریشه ای برای انگیزه ها قابل بررسی است؛ این عامل، برتر از همه عوامل دیگر است. به سخن دیگر، ظرف «مشیت الهی» آنقدر بزرگ است که تمام عوامل دیگر، در درون این ظرف ایفای نقش می کنند.

در قرآن کریم به شکل های مختلف و به دفعات زیاد از «مشیت الهی» و تأثیر آن یاد می کند؛ گاه می گوید اگر خدا خواسته بود این گونه شده بود؛ گاه توبیخ می کند که چرا مشیت الهی را در نظر نگرفتید؟ گاه می فرماید: «ای پیامبر بگو که من هیچ مالک نفع و ضرر خودم نیستم، مگر آنچه خداوند بخواهد»؛ “افراد مؤمن که این باور قرآنی را داشته باشند، شکل گیری انگیزه هاشان از درون تحت تأثیر قرار می گیرد.

‫0/5 ‫(0 نظر)

مقالات پیشنهادی جهت مطالعه ی شما

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا