آیا هیپنوتیزم زخم های گذشته را درمان میکند؟
نظریه هیپنوتیزم یک وضعیت روان شناختی و فیزیولوژیک خاص است که در این حالت وضعیت هوشیاری فرد تغییر پیدا میکند و با هوشیاری معمولی متفاوت است که بیشتر شبیه خواب است اما با خواب فرق میکند زیرا فرد هوشیار است ولی هوشیاری او فقط در یک حیطه متمرکز شده است. ویژگی عمده این وضعیت کاهش پاسخدهی فرد به محرکهای بیرونی و افزایش تلقینپذیری اوست و هیپنوتیزمکننده از همین وضعیت تلقین پذیری استفاده میکند و یکسری القائاتی را به فرد میدهد و این کاملا دست هیپنوتیزور است که هوشیاری فرد را به چه سمتی هدایت کند. علت تلقین پذیری بیش از حد فرد در این حالت به این دلیل است که محرکهای پیرامونی کمترین تاثیر را روی او دارند و سطح تمرکز نیز بسیار بالا میرود.
نظریه هیپنوتیزم
خیلیها این سؤال برایشان بهوجود میآید که آیا نظریه هیپنوتیزم میتواند به تنهایی یک روش درمانی باشد یا خیر؟ جواب این سؤال بستگی به این دارد که تعریف شما از درمان چه باشد. اگر تعریف ما از درمان این باشد که یکسری علائم به طور موقت از بین بروند مثل اینکه فرد دچار پرخوری عصبی یا یکسری اضطراب باشد، بله نظریه هیپنوتیزم میتواند در این موارد کمککننده باشد. اما اگر درمان را به این شکل تعریف کنیم که یک تغییر ساختاری و بنیادی در فرد به وجود بیاید که این علائم برگشت نداشته و دائمی باشند، در این مورد باید گفت، نظریه هیپنوتیزم نمیتواند کاری کند و نیاز به رواندرمانی وجود دارد.اما در حیطه پزشکی کمک زیادی میتوان از نظریه هیپنوتیزم گرفت، مثل کاهش درد در دندانپزشکی یا حتی کاهش درد هنگام زایمان یا تسکین درد بعد از عملهای جراحی.
همراهان عزیز آسان طب: به علت اینکه بسیاری از مردم ما تفکر نادرستی درباره ماهیت نظریه هیپنوتیزم دارند، به اشتباه این باور را دارند که انجام نظریه هیپنوتیزم روی آنها تاثیر بسیار وحشتناکی گذاشته یا خواهد گذاشت، در صورتی که هیپنوتیزم به این اندازه اثر گذار نیست، نه در جهت بهبود، نه در جهت بدتر شدن. اساسا کارایی هیپنوتیزم بسیار ساده است اما به دلیل ابهامی که در این روند وجود داشت، خیلیها که دانش علمی در این مورد نداشتند مسئله را به صورت اغراق آمیزی مطرح کردند. وقتی فرد در حالت خواب هیپنوتیزم است، اتفاق خاصی در او رخ نمیدهد، فقط فرد در حالتی است که تلقینپذیری بالایی دارد، در این وضعیت بستگی دارد که به فرد چه القائاتی شود که حالش بهتر شود یا بدتر. اینکه بعضیها بعد از خارج شدن از حالت هیپنوتیزم احساس میکنند بدتر شدهاند، میتواند به این دلیل باشد که انتظارات خارقالعادهای از نظریه هیپنوتیزم دارند و وقتی میبینند که حالتشان مطابق با خواستههایشان نبوده احساس بدی میکنند.
نظریه هیپنوتیزم واقعی نیست
در این حالت آرامش عادی که در اثر ریلکسیشن نیز به وجود میآید و فرد کاملا روی خاطرات گذشته اش متمرکز میشود، ممکن است خیلی چیزها به یاد بیایند. در حالت هیپنوتیزم هم همین است، فرد کاملا توسط هیپنوتیزور روی گذشتهاش متمرکز میشود و در نتیجه یکسری از خاطراتی که ممکن است تا آن زمان فراموش کرده را به دلیل تمرکز بیش از اندازه روی آنها به خاطر بیاورد. البته قبلا بر این باور بودند که فرد در حالت هیپنوتیزم به ناخودآگاه خود میرود ولی در واقعیت اینطور نیست، فرد هوشیار است ولی یک هوشیاری متمرکز شده که تحت تسلط هیپنوتیزور است.پس بازگشت به دوران کودکی به آن شکل که بسیاری فکر میکنند که فرد واقعا به دوران کودکی خود برمیگردد، نیست بلکه به خاطر تلقینات هیپنوتیزور، فرد قسمتی از کودکی خود را به یاد میآورد که کاملا طبیعی است که ما دوران کودکیمان را به یاد آوریم. حتی با القائاتی هیپنوتیزور که مثلا میگوید «تو الان یک کودکی»، فرد با حالت و تن صدای بچگانه سخن میگوید. اما اینکه بعد از پایان یافتن هیپنوتیزم فرد همچنان در دوران کودکی خود سیر کند و مانند یک کودک رفتار کند، امکانپذیر نیست.
ما در یک شرایط خاصی هم که روی کودکیمان متمرکز شویم، ممکن است که خاطراتی را به یاد آوریم و حتی حس کودکانه به ما دست بدهد و غرق در لذت و شادی یا غم و اندوه شویم. این به علت سطح تمرکز فوقالعاده بالاست که ما چیزهایی را که به صورت معمول به یاد نمیآوریم در آن حالت به یادمان میآید. حتی در فرایند روان درمانی هم وقتی روی گذشته فرد متمرکز میشویم ناگهان چیزهایی را به خاطر میآورد که تا آن لحظه به یاد نمیآورد. این به دلیل میزان توجهی است که فرد در مورد آن موضوع مورد نظر به کار میگیرد.
مراحل هیپنوتیزم شدن در نظریه هیپنوتیزم
باید خواهان و راغب به هیپنوتیزم شدن باشید و باید به اینکه هیپنوتیزم روی شما قابل انجام است باور داشته باشید و همچنین باید توانایی آرام بودن و تمدد اعصاب را داشته باشید. گفته شده درصد کمی از افراد را نمی توان هیپنوتیزم کرد و عدهای را نیز به راحتی میتوان هیپنوتیزم کرد ولی اکثریت مردم در طیف وسط قرار دارند و این سطح تلقینپذیری افراد است که شدت و ضعف این موضوع را مشخص می کند. به طور کلی افرادی که خیلی خیالباف هستند از سطح تلقین پذیری بالایی برخوردارند.
زخم های گذشته را میتوان با نظریه هیپنوتیزم خوب کرد
بخشی از تعریف رواندرمانی یعنی به یادآوردن مطالب سرکوب شده که فرد آن مطالب را از حالت ناهوشیار و نیمه هوشیار خود بیرون بیاورد و طی فرایند روانکاوی بسیاری از آن خاطرات بیرون بیایند و احساسات همراه آن خاطرات و هیجانات مربوط با آنها هم زنده شوند و این خاطرات سرکوب شده با بخش هوشیار فرد ادغام شود. در رواندرمانی فرد در حالت هوشیاری به سر میبرد و توسط تداعی آزاد و تعبیر و تفسیر رؤیا مطالب سرکوبشده به یاد خودآگاه فرد میآیند، اما در حالت هیپنوتیزم وقتی آن مطالب سرکوب شده بهیاد میآیند، طبیعتا با بخش کاملا هوشیار مغز فرد نمیتواند ادغام شود زیرا فرد تا حدودی در حالت خواب است و فقط با یکبار به یاد آوردن خاطرات فراموش شده، درمان صورت نمیگیرد. یعنی بینش پیدا کردن به مطالب سرکوب شده لزوما درمان نیست. فرد ممکن است بینش پیدا کند ولی هیچ تغییر شخصیتی در او اتفاق نیفتد.
اگر این بینشی که فرد پیدا میکند با همکاری یک متخصص مجرب نباشد، مثل باز کردن یک زخم است بدون رسیدگی و مراقبت از آن، زیرا یکسری مطالب هستند که اساسا فرد گنجایش پذیرش و یادآوری آنها را ندارد و به همین دلیل است که فراموش شدهاند و باز کردن و رها کردن آنها میتواند عواقب بدی داشته باشد. افراد باید بارها این خاطرات را به یاد آورند و احساسهای مختلف، اعم از خشم یا سوگواری یا حس انتقام و غیره همراه آن خاطرات را بیرون ریخته و تخلیه کنند و کمکم زیر نظر یک متخصص مجرب، این احساس ها با هوشیاری آمیخته شوند و تغییرات شخصیتی و ساختاری به وجود آید. اما یکسری از عادتهای غلط را میتوان از طریق نظریه هیپنوتیزم با القا کردن تلقینات انزجارکننده برای مدتی از بین برد ولی چون تغییر الگوهای رفتاری و تصحیح آنها صورت نگرفته ممکن است که مجددا بازگردند.
بیشتر بدانیم: تناسخ معتقد است که اجساد قالب و کالبد روح هستند و ارواح به این کالبدها وارد شده و در آن زندگی می کنند و با متلاشی شدن اجساد از آنها خارج شده و به جسم دیگر منتقل می شوند.
منبع: https://mag.asanteb.com