آشنایی با مهم ترین پزشکان عرب در اوایل اسلام
اعراب در دوره جاهلیت افتخاری بجز قوم و قبلیه و جنگ و خونریزی نداشتند. نژاد عرب که قرن ها در خواب و بی خبری به سر می برد ناگهان با نیروی اسلام بیدار و آگاه شد. آنگاه با قدرتی شگرف متحول گردید و فرهنگ و تمدنی عظیم به وجود آورد که خود یکی از شگفتی های بشر در طول تاریخ است. پیش از آن دانش اعراب در طب و طبابت بسیار ناچیز بود. در اوایل اسلام کاهنان کار پزشکی را انجام می دادند. سپس گروهی از اعراب با ایرانی ها، یونانی ها و رومی ها معاشرت کردند و پزشکی آموختند و در عربستان به طبابت مشغول شدند. ما در لیست زیر شما را با قدیمی ترین پزشکان عرب در اوایل اسلام آشنا می کنیم.
لقمان حکیم
وی هم طبیب و هم فیلسوف بوده است. راجع به اصل و تبار او اختلاف زیادی وجود دارد. بنابر روایات اسلامی لقمان حبشی بوده و در روزگار داوود می زیسته است. در اشعار فارسی و امثال حکم نام او بسیار آمده است. ناصر خسرو شاعر مشهور، درباره حکمت لقمان چنین می سراید: اگر از خانه و از اهل جدا ماندم ********** جفت گشتم با حکمت لقمانی
ابن حزیم
بعد از لقمان یکی از بزرگترین پزشکان عرب قبل از اسلام، ابن حزیم از قبلیه تیم الرباب را دانسته اند. او در میان اعراب ضرب المثل است و هر پزشک بزرگی را با ابن حزیم برابر می دانند. از آن جمله اوس بن حجر درباره ابن حزیم چنین می گوید: آن مریض را نزد من آرید، من از ابن حزیم ماهر ترم و آنچه که پزشکان نتوانند بکنند من می توانم انجام بدهم.
حارث بن کلده
حارث بن کلده یکی دیگر از پزشکان عرب مشهور قبل از اسلام است. وی از قبیله بنی ثقیف و از مردم طایف بوده است. حارث بن کلده ابتدا در فارس به تحصیل پرداخت و سپس برای تکمیل تحصیلات پزشکی رهسپار گندیشاپور شد. پس از اتمام تحصیل دوباره به فارس برگشت و مدتی در آنجا طبابت کرد. او در زمان پیامبر و حضرت علی نیز حیات داشت.
نضربن حارث بن کلده ثقفی
وی پسر خوانده حارث بن کلده است. نضر طب را نزد پدر فرا گرفت و با فلسفه و حکمت آشنایی داشت. او در طب بهره و شهرت چندانی نداشت اما از طرفداران بزرگ ابوسفیان پدر معاویه بود. نضر بن حارث ذر جنگ بدر کشته شد.
ابن ابی رمثه تمیعی
این مرد در زمان رسول خدا جراح بود. ابن ابی رمثه می گوید: نزد رسول خدا رفتم و دیدم بین دو شانه او مهری است. به ایشان گفتم که من طبیبم اجازه دهید تا آن را درمان کنم. رسول خدا فرمود: تو دوست من هستی ولی طبیب من خدا است. سلیمان بن حسان در این باره می گوید: رسول خدا می دانسته که او خوش دست است ولی در کار خود تسلط کامل ندارد و از همین رو گفته که طبیب من خدا است.
عبدالملک بن ابجرالکنانی
وی طبیبی دانشمند و در کار طبابت ماهر و متصدی امر تدریس در اسکندریه بود و چون مسلمانان بر آن حدود تسلط یافتند او به دست عمربن عبدالعزیز مسلمان شد. بعد از اینکه عبدالعزیز به خلافت رسید حورزه تدریس اسکندریه را به انطاکیه انتقال داد و علم طب از آن تاریخ در شهر های دیگر غیر از اسکندریه تدریس می شد. ابجر را یکی از مهم ترین پزشکان عرب در صدر اسلام می دانند.
ابن آثال طبیب دمشقی مسیحی
این شخص طبیبی ممتاز و معروف و مقدم اطبای دمشق بود. ابن آثال اطلاعات وسیعی در مورد دارو های مفرد و مرکب داشت و دارو های سمی را بخوبی می شناخت. وقتی معاویه بن ابی سفیان به خلافت رسید این طبیب مسیحی را پزشک مخصوص خود کرد و به او اعتماد و اعتقاد داشت. در زمان خلافت معاویه عده زیادی با زهر کشته شدند که ظاهرا توسط ابن آثال زهر به آنها داده می شد.
ابوالحکم دمشقی
این طبیب مسیحی بود و به انواع دارو ها و معالجات آگاهی داشت و مورد اعتماد معاویه بود. می گویند که ایشان بیش از صد سال عمر کرد و پس از درگذشت معاویه طبابت یزید را نیز عهده دار بود و تا دوره ولید بن عبدالملک حیات داشته است. ابوالحکم دمشقی چون طرف اعتماد خاص شخص معاویه بود، دارو هایی را که در اغراض شخصی معاویه به کار می رفت، توسط او ساخته می شد.
عیسی بن حکم دمشقی
این طبیب دانشمند مسیحی شهرت بسیاری داشت و یکی از نامی ترین پزشکان عرب به شمار می رفت که در دوران هارون الرشید می زیسته است. در کتب تاریخی آمده است که ایشان چندبار کنیز های هارون را درمان کرده است و از این رو مرود محبت این خلیفه بوده است. عیسی بن حکم دو تالیف به نام های کناش و منافع الحیوان دارد.
منبع: https://mag.asanteb.com