طلاق خاموش چیست و آسیب های ناشی از آن

شاید تا به حال اسم طلاق خاموش به گوشتان نخورده باشد. طلاق خاموش با طلاق عادی فرق دارد. در طلاق عادی نه تنها زوج دیگر نسبت به هم هیچ مسئولیتی ندارند بلکه نسبت به هم نامحرم بوده و از هم جدا زندگی می کنند. اما طلاق خاموش این طور نیست. در طلاق خاموش زن و شوهر نسبت به هم محرم هستند و در یک منزل و سر یک سفر هستند. اما متاسفانه از مسئولیت خود نسبت به دیگری بی اطلاع هستند و هیچ وظیفه و عاطفه ای بین آنها در جریان نیست. در این بخش از مجله پزشکی آسان طب درباره طلاق خاموش اطلاعاتی را تقدیم می کنیم.

طلاق خاموش
طلاق خاموش

طلاق خاموش چیست ؟

طلاق خاموش همان جدا شدن زن و مرد است با این فرق که آنان در یک خانه زندگی خود را بسر می‌ برند و از یک غذا و خوراک استفاده میکنن اما هیچ گونه تعهدی نسبت به همدیگر ندارند.

 مهم ترین دلیل ازدواج انگیزه و هدف است بدین معنا که اگر زن و مرد تمایلات خود را در نظر نگیرند و تن به ازدواج دهند سرانجام جز بی‌ تفاوتی و سردی نخواهند دید.

بارها از طلاق و جدایی زن و شوهر مطالبی را خوانده اید. خیلی از زوج ها طلاق را آخرین راه حل می دانند تا به نوعی با تفاهم کنار یکدیگر زندگی کنند. خیلی از مردان برای طلاق پاپیش می گذارند و در خیلی از موارد زنان ، اما فرق نمی کند کدام یک پا پیش می گذارند، چرا که نتیجه آن سرانجام طلاق است . طلاق به دنبال خود مشکلاتی به همراه دارد،تحقیقات نشان داده است که بسیاری از زوج ها بعداز طلاق دچار افسردگی می شوند، هر چند شایددر بعضی مواقع برای زوج ها خوب باشد و هر یک از زن و مرد با ازدواج مجدد به زندگی رویایی خود برسند.

به هر حال در این مورد، بحث زیاد است وکتاب های مختلفی در این باب به چاپ رسیده ، اما حال ما می خواهیم به نکته ای جدید پیرامون طلاق اشاره کنیم که <<طلاق خاموش >> است .طلاق خاموش نوعی طلاق است که زن و مرداز هم جدا زندگی می کنند، اما هیچ گاه به طور رسمی از یکدیگر جدا نمی شوند. خیلی ها به بهانه این که می خواهند فرزندانشان ، فرزندان طلاق نام نگیرند و یا این که دوست ندارند در شناسنامه شان مهر مطلقه بخورد و یا به علت ترس از ریخته شدن آبرو پیش اقوام و آشنایان ، ازطلاق رسمی فاصله می گیرند. ما می خواهیم دراین گزارش از زوایای مختلف به این نوع طلاق نگاه کنیم .

طلاق خاموش

مهرم حلال جونم آزاد

فقط یک جمله یادمان مانده : <<با لباس سفید می روی و با کفن سفید هم برمی گردی >>، این تنها عملکردی است که در قدیم پس از هر ابرازنارضایتی زندگی از طرف ریش سفیدها و بزرگترهابه دختری که به اصطلاح دنبال پناهگاه می گردد،گفته می شد و این حرف یعنی از حقوق قانونی خودت بگذر و زندگی ات را بکن . ولی حالازندگی ها عوض شده . بعد از خوردن اولین سیلی دیگر جمله لباس و کفن سفید در ذهنها نقش نمی بندد. بلکه الان صریح ترین و دراماتیک ترین جمله ای که از طرف زنهای جوان شنیده می شود<<مهرم حلال و جونم آزاد>> است ، و همین جمله دراماتیک نقش کلید اسارت زنی را بازی می کندکه زمانی مجبور بود از تمام حقوق قانونی خودبگذرد.

 ضدارزش

همیشه می گویند جلو ضرر را از هر جا بگیری منفعت است . شاید هیچ وقت مثل امروز به بطن این قضیه فکر نکرده بودم . چیزهایی که زمانی خودشان را به صورت ضدارزش نشان می دادند،حال ارزش محسوب می شوند و به آنها به دیدفرهنگ ، مد، یا هر چیز دیگر نگاه و به آن تکیه می کنیم .
شاید اگر ۳۰، ۴۰ سال پیش هم مثل امروز آمار طلاق به این حد افزایش یافته بود،مبتکران مدهای جدید به فکر می افتادند تامعضلات اجتماعی را به نوعی کم جلوه دهند و با ترویج نوعی جدید به اصطلاح روند صعودی طلاق را به نزولی تبدیل کنند، بی آنکه بدانند بااین کار علاوه بر زیانی که به جامعه وارد می کنندمی توانند باعث از هم پاشیدگی چند خانواده دیگر نیز شوند.بالا رفتن میزان طلاق در دوره ما، به ویژه درجوامع صنعتی و در حال توسعه ، سبب شده است که این مسئله مورد توجه گروه زیادی ازکارشناسان قرار گیرد و در مواردی حتی گروهی آن را به عنوان نشانه از میان رفتن خانواده درسال های آینده تلقی کنند.

غالبا گفته می شودامروز مردم با غم و تشویش کمتری در مقایسه باگذشته به ازدواج رومی آورند; چرا که طلاق برای آنان در حکم بیمه ای تلقی می شود و در صورتی که ازدواج ایجاد مشکل کرد و یا موفقیت آمیز وخشنود کننده نبود، می توانند آن را رها کنند. در اکثر موارد، طلاق وقتی اتفاق می افتد که ازدواج کنندگان جوان هستند. ازدواج ها پس ازسپری شدن ایام شادی آفرین ، دستخوش گونه ای از بحران می شود و خیلی از زوج ها حداقل چندگامی را در راه از میان بردن پیوند میان خودبرمی دارند. البته به این پرسش که <<چرا گام های برخی از افراد بلندتر است >> نمی توان با اتکا به یک عامل به تنهایی پاسخ داد، بلکه مجموعه ای ازعلل مطرح است که به تنهایی و یا در ارتباط بایکدیگر سبب انهدام حیات زناشویی می شود.

افزایش نرخ طلاق

حدس و گمان هایی راجع به خاستگاه افزایش نرخ طلاق وجود دارد که عبارتند از: افت اخلاقی ، خودخواهی فزاینده نسل جدید، جست و جو برای تجارب جدید و ناتوانی آدمیان درایجاد روابط عمیق . به راستی گسستن رشته مهر چه دشوار است وویرانی یک آشیانه چه غم انگیز و چرا زن وشوهرها در کمال قساوت آشیانه خود را به هم ریخته و کبوتر بچه ها را رها می کنند؟ درکشور ما طبق آمار ثبت احوال در ازای هر ۱۲ازدواج یک طلاق واقع می شود.طلاق در لغت به معنای آزاد شدن زن از قیدازدواج با مرد تعریف شده است ، و از نظر حقوق مدنی ایران ، طلاق انحلال عقد نکاح در حیات زن و شوهر یا به اراده مرد یا به تقاضای زن با شرایط معین تعریف شده است .

شاید اگر چند سال گذشته می شنیدیم زن ومردی از هم جدا زندگی می کنند، برایمان تاسف آور بود و تنها راه جدازندگی کردن را طلاق می دانستیم ولی امروزه با افزایش زندگی کردن های جدا از هم ، این روند هم عادی می شود و زمانی می رسد که افراد فقط اسم هم را به عنوان یک مد به دنبال خود می کشند. البته ما نیز معتقدیم ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است و به فکر راه چاره ای هستیم تا بتوانیم روندصعودی این قضیه را به سمت نزولی نزدیک کنیم ،اما…جالب ترین قضیه ای که در طلاقهای جدیدمرسوم شده ، سن افراد است و این که بیشتر دربین افراد متمول به چشم می خورد. بیشتر زنان و مردانی که به این گونه حاضر می شوند از هم طلاق نگیرند اما جدای از هم زندگی کنند، اغلب بالای ۳۴ سال سن دارند و به قولی زنانی هستند که همواره ضرب المثل لباس سفید را به یاد دارند وبر آن پافشاری می کنند.

ترس از طلاق

سیمین ، د ۳۵ ساله ، از کسانی است که جدا ازهمسرش زندگی می کند و از زندگی فعلی اش احساس رضایت دارد، او می گوید: وقتی ازدواج کردیم هیچ وقت فکر نمی کردم روزی فرا برسدکه بخواهیم جدا از هم باشیم ، همیشه از آوردن اسم طلاق هم ابا داشتیم چه برسد به عنوان کردن آن ، ولی بالاخره کار به جایی رسید که بخواهیم در حالتی از طلاق به سر ببریم . ما هنوز هم مثل روز اول همدیگر را دوست داریم ولی من نمی توانستم ببینم با وجود تمام علاقه همسرم به بچه دار شدن ، او همیشه در غم نداشتن فرزند بماند. پس تصمیم گرفتن قضیه طلاق را به نوعی دیگر مطرح کنم . البته خیلی سخت راضی می شد ولی بالاخره راضی شد و درحال حاضر حدود یک سال است که ما جدا از هم زندگی می کنیم .

این قضیه برای من بهتر است تاکسی من را به عنوان یک زن مطلقه نشاسند و بدین ترتیب بتوانم از نگاههای جامعه به خود، به عنوان یک زن مطلقه فرار کنم .سهیلا، ش می گوید: من دارای دو فرزند هستم که اگر می خواستم از شوهرم طلاق بگیرم مجبوربودم سرپرستی هر دو فرزندم را به شوهرم بسپارم ،این در صورتی بود که می دانستم او حتی از تامین مخارج خود عاجز است چه برسد به نگهداری دو فرزند، از طرفی هم از دعواهای هرشب ، کتک کاری و جروبحث های بی خود خسته شده بودم ، بالاخره تنها راهی که فکر می کردم می توانم زندگی ام را راحتتر بچرخانم جدازندگی کردن بود; هر چند که با مخالفت شدیداطرافیان روبه رو شدم ولی حاضر شدم خودم کارکنم تا مخارجم تامین شود ولی دیگر در کنارهمسرم نباشم و به خاطر فرزندانم حاضر شدم طلاق شرعی هم نگیرم تا بتوانم فرزندانم را خودم نگهداری کنم !

فرار از نام طلاق

این که خانمها می خواهند از اسم زن مطلقه فرار کنند، ناسازگار خوانده نشوند، بتوانند در کنارفرزندانشان باشند، از نگاه های جامعه و انگ های اخلاقی فرار کنند و هزاران دلیل دیگر، باعث می شود زنان از طلاق و زندگی بعد از طلاق وحشت داشته باشند و حاضر باشند در شرایطی سخت تر زندگی کنند ولی عملا مراحل طلاق را طی نکنند. همچنین نپرداختن مهریه در پس گرفتن تقاضای طلاق از طرف خانمها مورد دیگری است که زنان از طلاق گرفتن و مطلقه شدن هراس دارند.در بیشتر موارد زنان به دلیل طردشدن از طرف خانواده و فامیل ، از مطرح کردن مسئله طلاق ابادارند و سعی می کنند یا در همان وضعیت سابق زندگی خود را ادامه دهند یا در شرایط بعدی سهم بسزایی داشته باشند هر چند که این شرایطجدید برخی از مشکلات آنان را زیادتر از پیش می کند.<<علی رضا فتح نجات >> وکیل پایه یک دادگستری در این مورد ترس را عامل دیگری برمی شمرد و می گوید: <<زنان به این علت که می ترسند با مطرح کردن مسئله طلاق با مخالفت شدید همسرانشان مواجه شوند، سعی می کنند بامهیا کردن شرایط مساعدتر گام جدیدی بردارند>>.

طلاق عاطفی

فرق طلاق با طلاق خاموش

مونتسکیو در کتاب روح القوانین می نویسد:طلاق با رها کردن متفاوت است . اولی با رضایت طرفین ازدواج است ، در حالی که دومی یک طرفه و با قهر قوام است . در واقع وقتی زن وشوهر نخواستند با هم زندگی کنند، از هم جدا می شوند.

شاید فراموش شود

شاید این گونه طلاق گرفتن های خاموش بی راهه ای ، برای بعضی از افراد سوپاپ اطمینان و پل ارتباطی باشد تا بعد از مدتی با فراموش کردن دوران سختی بتوانند باز هم زیر یک سقف با هم و در کنار هم زندگی کنند. دکتر <<طباور>>روان شناس و استاد دانشگاه این گونه طلاق ها را نوعی قهر موقتی می خواند، وی معتقد است :<<این گونه طلاق ها در جامعه بسیار کم دیده می شود و بیشتر در سنین بالا اتفاق می افتد و معمولا جوانها خیلی سریع تصمیم به جدایی می گیرند و دیگر از اسم مطلقه ، طلاق و هر آنچه مربوط به دوران بعد از طلاق می شود، هراسی ندارند، ولی کسانی که در سنین بالا هستند،آوردن اسم طلاق را نوعی افت شخصیتی می پندارند و حاضر نمی شوند این نام روی آنهاقرار بگیرد.

همچنین این گونه طلاق ها مستلزم داشتن شرایط بعد از آن می باشد به این منظور که کسی که در حال حاضر از وضعیت مالی مناسبی برخوردار نیست نمی تواند بعد از طلاق (این گونه طلاق گرفتن و بهتر است بگوییم قهر کردن )شرایط زندگی را برای زن و فرزندانشان مهیا کند واز طرفی بافت سنتی و فرهنگ ما نیز اجازه این گونه جدایی و از هم زندگی کردن را نمی دهد وهمگان موافقند که سریعتر قضیه فیصله پیدا کند وطرفین از زیر قید هم خلاص شوند و…>>این روان شناس معتقد است این گونه طلاق گرفتن مختص منطقه ای خاص نمی شود ومی تواند در هر جا با فراهم شدن شرایط آن اتفاق بیفتد ولی گفتنی است امکان این گونه طلاق ها در کشورما شاید نزدیک به صفر باشد.

دلایل طلاق

کارشناسان معتقدند یکی از دلایل عمده طلاق مشکلات اقتصادی است که زوجها نمی توانند با شرایط سخت زندگی اعم از نگرانی و نبود مسکن کنار بیایند و طلاق را راحت ترین راه برای ازبین بردن این معضلات می دانند.اما بد نیست در این جا به بعضی از دلایل طلاق در میان صدها دلیل دیگر اشاره کنیم .انتخاب همسر براساس معیارهای ظاهری ودخالت اطرافیان و اختلاف سطح تحصیلات ،هوسران بودن ذاتی زن و مرد، اعتیاد، بیکاری ،پایین بودن درآمد و همه و همه نهایتا منجر به طلاق می شود.

زن و شوهرهایی که به راحتی واژه طلاق را به زبان می آورند و با کوچکترین مشکلی ، طلاق را پیش می کشند، نخستین ضربات روحی را بر فرزندان خود می زنند و سرنوشت آنها را دستخوش تغییرات شوم می کنند و در مقابل این سوال که آیا به آینده بچه ها فکر کرده اید؟ یاسکوت می کنند و یا آینده خود را مهم تر از آنها می بینند.پس از طلاق به دلایل مختلف ممکن است عزت نفس دچار آسیب شود. از آنجایی که آدمیان غالبا خود را بر حسب روابطشان با دیگران توصیف می کنند، طلاق می تواند آنها را وادارد تا در پی یافتن پاسخهای جدیدی برای سوال <<من کیستم ؟>> باشند.همچنین ، در اغلب اوقات طلاق به دنبال یک دوره متعارض که مشخصه آن حمله های شخصی است ، رخ می دهد.سرانجام این که بسیاری از افرادی که متارکه کرده اند، خود را شخصی فاقد توان کافی برای ازدواج مجرد می دانند و مطلب دیگر این که تحقیقات نشان داده است طلاق برای زنان تنش زاتر است تا مردان .

در پایان بد نیست به این اتفاق هم اشاره ای داشته باشیم ; مهندس <<مجتبی ،ر>> در یکی ازادارات خصوصی کار و سمت مهمی دارد و همسراو هم <<دکتر بهشته ، ن >> سرپرستار یکی ازبیمارستان های معروف تهران است .این دو ۷ سال است که با هم ازدواج کرده اندو ۵ سال اول ازدواج زندگی خوبی داشتند. آنهادر طی مدت ازدواجشان به این دلیل که فکرمی کردند به خاطر مشغله کاری زیاد، توان تربیت بچه را ندارند، بچه دار نشدند، هر چند زندگی بسیار خوبی هم از لحاظ مالی داشتند. اما از دو سال پیش آنها اختلافات شدیدی پیدا کردند، و جالب این که برعکس خیلی از زوج ها،آن دو همیشه در محیطی تفاهم آمیز با هم صحبت می کنند، حتی اگر از دست یکدیگر خیلی عصبانی باشند.

بهشته می گوید: <<تا به حال یاد نداریم که باهم بلند صحبت کرده باشیم ، اما واقعیت این است که ما بر سر مسائلی اختلافات زیادی داریم و کاری هم نمی شود کرد. نمی توانیم درکمان را به یکدیگربفهمانیم و…>> شوهرش مجتبی می گوید: <<تصمیم گرفتیم ، مدتی جدا از هم زندگی کنیم ، تا ببینیم آیا می توانیم دوری یکدیگر را تحمل کنیم یا نه ؟ شایدحالا که هر روز یکدیگر را می بینیم درپی بهانه های واهی با یکدیگر بحث می کنیم . در حال حاضر حدود سه ماه است که ازیکدیگر جدا زندگی می کنیم ، البته هنوز طلاق نگرفتیم تا ببینیم چه می شود>>.به هر حال طلاق خاموش هم گونه ای از طلاق است که البته نوع نگرش افراد به آن متفاوت است ، برای مثال حکایت زندگی بهشته و مجتبی که بسیار منطقی با این موضوع برخورد کرده اند،از این قبیل است .
و اما بد نیست در پایان به گفته های حسن حمیدیان رئیس مجتمع قضایی خانواده در این مورد اشاره ای داشته باشیم :اگر زوجی یا زوجین بدون جهت ، منزل راترک کنند، به منزله نادیده گرفتن تعهداتی است که در آغاز ازدواج با هم میثاق بسته بودند،حمیدیان می گوید:قانون به زن این اجازه را داده است که منزل شوهر را ترک کرده و به منزل والدینش برود و آن در صورتی است که اگر زن در منزل شوهر خود به کسالت جسمی ، روحی یا روانی داشته باشد طبق قانون می تواند خانه را ترک کند و دادگاه در این مورد با اعزام مددکار موضوع را بررسی می کند.
اگر ادعای زن درست باشد، به مرد تکلیف می کندکه منزل دیگری برای همسرش تهیه کند تا رای دادگاه صادر شود و زن براساس ماده ۱۱۳۰قانون مدنی می تواند درخواست طلاق می کندکه البته عسر و حرج یک مسئله شخصی است ; زیرا ممکن است این مفارقت برای یک زن موجبات عسر و حرج باشد و برای زن دیگر نباشد. دادگاه در مورد زنانی که بیش از یک سال در منزل شوهرزندگی نمی کنند و منزل دیگری اختیار کرده اند،در صورت ادعای زن مبنی بر عسر و حرج ، درهمین چارچوب (عسر و حرج ) تصمیم می گیرد وحکم می دهد. ناگفته نماند که دکتر حمیدیان طبق آخرین آمار به ما گفت : حدود ۱۱ میلیون جوان به سن ازدواج رسیده اند، اما ازدواج نکرده اند!

ازدواج ‌هایی که انگیزه آنان سالم نیست عبارتند از:

1- گریز از تنهایی بدین معنی که زن یا مرد فقط برای رفع تنهایی تن به ازدواج می‌ دهند.
2- حرف مردم دیگران از آنان می‌ پرسند چرا ازدواج نمی‌ کنید.
3- ازدواج ‌هایی که برای مادیات و نیاز مالی صورت می‌ گیرد.
4- ازدواج‌ هایی که برای چشم و هم‌ چشمی‌ با فامیل و دوستان صورت گرفته است.
5- ازدواج‌ هایی که برا به جای ماندن نسل صورت می ‌گیرد.
6- ازدواج‌ های تحمیلی که زیر نفوذ پدر و مادر صورت می‌ گیرد و در آن خواستن نقشی ندارد. ازدواجی موفق است که زن و مرد ویژگی‌ های همسر خود را بدانند و بپذیرند و در آخر این که با شناخت و آگاهی ازدواج کنند.

تعریف طلاق عاطفی ؟

در ادبیات، لغت طلاق به معنای بیزاری یعنی حس منفک شدن کامل یا حسی که به قطع یک ارتباط و پیوند اشاره دارد اما در مورد طلاق عاطفی باید گفت: زمانی آغاز می‌شود که یک رابطه گرم منفک شود و طرح زندگی زوج به جای «ما»، «من» شود. طلاق خاموش همان جدایی زن و مرد است با این تفاوت که آنان در یک خانه زندگی می‌ کنند و از یک غذا می‌ خورند ولی هیچ گونه تعهدی نسبت به یکدیگر ندارند.

طلاق عاطفی میتواند به شکلهای مختلف زیر باشد:

– مقاومت دربرابر حرف زدن درمورد موضوعات حساس با همسرمان
– گرفتن تصمیماتی که میدانیم موجب ناراحتی همسرمان میشود.
– در میان نگذاشتن اهداف و آرزوها با همسرمان، معمولاً برای جلوگیری از انتقاد، عدم پشتیبانی یا بیاحترامی از جانب او
– نادیده گرفتن یا تحقیر نظرات و تلاشهای همسرمان
– استفاده از دوستان یا همکاران برای گرفتن مشورتهایی که سابقاً با همسرمان در میان میگذاشتیم.
– خیالپردازی درمورد زمانی که از همسرمان جدا شویم.
– ایجاد یا کشف دلایل دیگر برای ماندن در محلکار به جای گشتن به دنبال دلایلی برای زودتر به خانه رفتن
– روی آوردن به فرزندانمان برای پشتیبانی و محبت به جای همسرمان
– اصرار ورزیدن بر اینکه وقتی برای گذراندن با همسرمان نداریم، معمولاً به دلیل خواستههای واقعی یا تخیلی فرزندانمان  

‫0/5 ‫(0 نظر)

مقالات پیشنهادی جهت مطالعه ی شما

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا