چگونه بیاد آوردن خاطرات و اطلاعات در ذهن اتفاق می افتد؟
آیا میدانید هنگامی که در حال بیاد آوردن چیزی هستید چه وقایعی رخ می دهد؟ آیا میدانید وقتی اطلاعات جدیدی را مشاهده می کنید چه اتفاقی می افتد؟ ذهن ما برای بخاطر آوردن اطلاعات چه فرآیندهایی انجام می دهد؟ ما در مجله اینترنتی آسان طب در مورد چگونه فرایند بیاد آوردن خاطرات و اطلاعات در ذهن اتفاق می افتد، بیشتر توضیح خواهیم داد.
هنگامی که ذهن برای اولین بار یک سری اطلاعات جدید را دریافت می دارد( مثلا درمورد دانش آموزی که درسی جدید را فرا می گیرد)4مرحله مختلف را پشت سر می گذارد.
در بیاد آوردن اطلاعات این 4 مرحله شکل می گیرد:
1. مرحله فکر کردن (think)
2.مرحلہ انگیزش (Emote)
3. مرحله جستجو (Search)
4. مرحله شناخت (knowledge) یعنی دسترسی به بانک معلومات
مثال:
چنین تصور کنید که دوست قدیمی خود را در جایی می بینید، ولی پس از آن که سلام می کنید و می خواهید از او بپرسید فلانی حالت چطور است، ناگهان متوجه می شوید که در بیاد آوردن اسمش دچار مشکل شده اید؛ پس از آنکه از دوستتان جدا می شوید پیوسته در این فکر هستید که: «من او را می شناسم، پس چرا نامش را بیاد نمی آورم؟»
چند روز بعد، مثلاً در نیمه شب ناگهان نام او به ذهنتان خطور می کند و خودتان متعجب می شوید. البته نام دوستتان را فراموش نکرده بودید و در حافظه تان بوده است، ولی چرا شما نتوانستید به هنگام نیاز آن را فراخوانید؟ علت این که چنین موارد ساده و بدیهی را فراموش می کنیم آن است که ذهن ما در مرحله فکر کردن گیر می کند و نمی تواند مراحل دیگر را پشت سر بگذارد تا به بانک معلومات دست یابد و نام مورد نظر را از آن بیرون آورد.
مشابه واقعه فوق برای اکثر ما پیش آمده است. دانش آموزی را در نظر بگیرید که در هنگام امتحان هر چه می کوشد پاسخ سؤال را به یاد نمی آورد. او برای یافتن پاسخ فکر می کند و فکر می کند و فکر می کند! با خود می گوید که من دو روز پیش فلان چیز را خوانده ام، پس چرا بیاد نمی آورم؟ اما مدت کوتاهی پس از خروج از جلسه امتحان و هنگامی که قصد دارد یک نوشیدنی بخورد، ناگهان پاسخ سؤال را بیاد می آورد و تأسف می خورد که چرا نتوانسته است آن را چند دقیقه قبل بیاد آورد!
البته این دانش آموز هم در مرحله فکر کردن گیر کرده بود و ذهنش نتوانسته بود مراحل دیگر را که برای بیاد آوردن اطلاعات ضروری هستند، طی نماید.
همراه کردن احساسات در ذخیره اطلاعات
بعضی افراد روزهای متوالی برای یافتن راه حل یک مسأله شغلی فکر می کنند ولی موفق نمی شوند راهی برای آن بیابند. آنها روزها فکر می کنند و فکر می کنند و فکر می کنند! ولی چون نمی توانند از مرحله فکر کردن خارج شوند، راه حل مناسب به نظرشان نمی رسد.
اما چند روز بعد وقتی مثلاً در حال تماشای تلویزیون هستند و اصلاً به آن مسأله فکر نمی کنند، ناگهان راه حل را می یابند! هنگامی که در مرحله فکر کردن هستید، یکی از چیزهایی که به شما کمک می کند که از آن مرحله خارج شوید استفاده از عواطف است. فکر کردن بیشتر جنبه تحلیلی دارد، در حالیکه عواطف و احساست چنین نیستند. لذا اگر، اطلاعات با کمک عواطف و احساسات وارد ذهنتان شده باشند، به کمک آنها می توانید از مرحله تحلیلی فکر کردن خارج شوید.
ساختار ذهن ما طوری است که پس از دخالت عواطف، بطور خودکار وارد مرحله بعدی یعنی جستجو می شود. در مرحلهٔ جستجو که یکی از مهم ترین مراحل حافظه است، ذهن ما به تمام اطلاعات ذخیره شده در حافظه دسترسی کامل دارد، چنان که قبلاً گفتیم ذهن می تواند تمام اطلاعات سمعی، بصری و اندیشه ای را بیاد آورد، زیرا تمام اطلاعات جمع آوری شده توسط حواس در حافظه ذخیره می شود.
ذهن همچون یک سوپر کامپیوتر است که تریلیون ها خانه برای ذخیره اطلاعات در حافظه خود دارد. بنابراین ذهن ما چند ثانیه پس از ورود به مرحله جستجو شروع به بیرون آوردن پرونده های معنی دار و بیاد آوردن اطلاعات می کند.
توانمند ترین انسان ها
یکی از صحیح ترین کارهایی که انسان می تواند انجام دهد، توانایی ساختن است. اگر کمی در دنیای اطراف خود دقت کنید متوجه می شوید که توانگرترین مردم کسانی هستند که می توانند چیزهای تازه را بوجود آورند. آنها که می توانند مفاهیم تازه ای را خلق کنند و آنها که می توانند برای مشکلات بزرگ از هیچ، راه حل بسازند، جالب ترین مردم هستند.
آنها در حداقل زمان، حداکثر کارها را انجام می دهند. آنها از بقیه مردم خوشحال ترند، زیرا کمتر زیر بار مشکلات کمر خم می کنند. هر چه توان ساختن در ذهن بیشتر می شود، حافظه نیرومندتر می شود و ذهن سریعتر عمل می کند. بدین ترتیب تمامی فرآیندهای ذهنی سریعتر می شوند.
بطور خلاصه شما چیزی را می دانید که ذهنتان آن را ساخته باشد! روزی وارد دفتر کار شخصی شدم. اتاق و میز کار او بسیار شلوغ و در هم بود. به او گفتم: «حتماً هر چه را که می شناسید بر روی میز خود جمع کرده اید او گفت: لطفاً به چیزی دست نزنید!من هرگز به منشی اجازه نمی دهم آن را مرتب کند، زیرا با وجود این وضع، جای همه چیز را می دانم!
من هم بلافاصله گفتم: حتماً همین طور است، زیرا این آشفته بازار را خودتان درست کرده اید و خودتان هم بخوبی آن را می شناسید!
بنابراین چنان که گفتیم ذهن ما چیزی را که ساخته خودش باشد بخوبی می شناسد. مثلا اگر ما نام یا یک تصویر بسازیم، آن نام یا تصویر در کنار دانسته های ما جا می گیرد.