بدجنسی کودکان و راههای ترک عادات بد آنها
چرا گاهی اوقات بچهها اینقدر بدجنس میشوند؟
توهین، شایعات، نادیده گرفتن، دست انداختن، لگد زدن، هل دادن، حسادت و… همه این موارد جزء لیستی هستند که باعث میشود بچهها در بعضی شرایط مقابل یکدیگر بسیار بدجنس ظاهر شوند. متاسفانه این لیست بدجنسی کودکان بسیار بلند بالا و همچنین ناراحت کننده میباشد. در کودکان هر عامل کوچک یا به ظاهر ساده میتواند باعث شروع یک دعوا بین آنها باشد.
دلایل مختلف بدجنسی کودکان
گاهی اوقات بدجنس بودن به صورت ناگهانی و در لحظه اتفاق می افتد، بچه ها در یک دعوای کودکانه ناگهان عصبانی میشوند و طوری عکس العمل نشان میدهند که انگار میخواهند به بچهی دیگری آسیب بزنند. گاهی اوقات بدجنسی کودکان کاملا بدون قصد و غرض است که نتیجهی یک سوء تفاهم در بازی کودکانه می باشد. چیزی که نگران کننده است موارد بالا نیست بلکه شرایطی است که بچه ها عمدا بدجنس بازی در می آورند.
بچه هایی که مدرسه میروند، فرق بین درست و غلط را به راحتی میفهمند، حتی ثانیه ای به این موضوع شک نکنید. والدین محترم این طرز تفکر را دور بریزید که با خودتان فکر کنید “این که بچه است، چیزی نمیفهمه”. شاید بچه ای که به سن مدرسه رفتن نرسیده باشد متوجه خیلی چیزها نشود اما بچه ای که مدرسه میرود شرایطش کاملا متفاوت خواهد بود. اگر از او بپرسید که “درسته اگر یک نفر را با اسم های مستعار بی تربیتی صدا بزنیم؟” یا ” درسته که یک نفر رو اذیت کنیم؟” آنها میدانند که جواب “خیر” میباشد. اما بچه هایی که بهتر میفهمند و با دوستان خود رفتار صمیمانه و مهربان تری دارند میتوانند گاهی اوقات رفتار بیرحمانه از خودشان نشان دهند که علت آن شرایطی است که در روانشناسی به نام “نقطه کور همدلی” شناخته میشود.
این وضعیت زمانی اتفاق می افتد که بچه حس میکند که احساسات طرف مقابل اصلا اهمیتی ندارد پس خودش را برای اینگونه بدجنس بازی که میخواهد در بیاورد، توجیه میکند. به طور کلی این وضعیت به کودک میگوید که اگر میخواهی بدجنس باشی راحت باش و خودت را سرزنش نکن. بهانه هایی که بچه ها برای اذیت دوستانشان می آورند این است که “فقط من نیستم هیچکس از اون خوشش نمیاد” ، “خیلی عجیب رفتار میکنه” و … با باور کردن این بهانه ها، بچه به خودش میگوید که بدجنسی کردن من کاملا پذیرفته و حتی لازم است.
والدین تنها کسانی هستند که میتوانند به فرزند در این زمینه کمک کنند. والدین میتوانند به فرزند کمک کنند تا او بفهمد کاری که میکند اشتباه است. اما این وضعیت به مو وصل است. علت اینکه گفتم والدین تنها کسانی هستند که میتوانند به فرزند کمک کنند این است که اگر خانواده، خانواده ای نرمال باشد و مدام سر جنگ با یکدیگر نداشته باشد پس فرزند تا این دوران احساسات و ملایمت های لازم را از والدین دریافت کرده است. پس والدین در این شرایط و مشکل به هیچ وجه نباید از راه نادرستی با کودک برخورد کنند. والدین نه تنها باید به کودک بفهمانند که کی و چگونه به فردی آسیب زده اند بلکه باید به او یاد دهند که چگونه برخوردهای منفی را کنار بگذارد و عکس العمل های مثبت تری از خود نشان دهد. در ادامه راه هایی را به شما آموزش میدهیم که چگونه به فرزندانتان کمک کنید تا از “نقطه کور همدلی” خارج شوند:
پذیرش احساسات کودک جهت بهبود بدجنسی
فرزند شما در ابتدا احتیاج دارد که شنیده و فهمیده بشود تا بعد از آن بتواند چیزهای دیگری را درک کند. هر چند که والدین دلشان میخواهد سریعا به سراغ اصل مطلب بروند اما لطفا سرعت را کم کنید و از توضیحات طولانی خودداری کنید. با فرزندتان همفکر باشید مثلا به او بگویید که “من میدانم خیلی از بچه های دیگر این کار را انجام میدهند” “تو از اون خوشت نمیاد چون…”عصبانی میشی وقتی که اون همچین کاری انجام میدهد” و… همانطور که گفتم در ابتدا سعی کنید طرف فرزندتان بایستید و او را درک کنید.
احساسات بقیه بچهها را برای فرزندتان توضیح دهید
فهمیدن زوایای مختلف یک وضعیت، استعدادی است که انسانها با تجربه بزرگتر شدن میتوانند آن را بفهمند اما اگر وقتی که بچه هستند یک نفر آنها را برایشان توضیح دهد این جرقه در ذهن و مغز انسان سریعتر روشن میشود و به بهبود زندگی آنها کمک میکند که این وظیفه والدین است. به وضوح برای فرزندتان به تصویر بکشید که بچهی دیگر ممکن است چه حسی داشته باشد مثلا به او بگویید که” اون بچه تازه وارد مدرسه شده، حتما باید از اینکه بین این همه بچه جدید باشه، ترسیده” یا اینکه “اگر من جای اون بودم حتما از اینکه میدیدم همه به من نگاه میکنند و میخندند، ناراحت میشدم”.
در بعضی شرایط لازم است که شما شرایط کودک دیگری را به وضوح برای فرزندتان شرح دهید تا بتوانید حس همدلی را در او فعال کنید. “او یک لباس را برای مدتی طولانی می پوشد چون خانواده اش پول زیادی ندارند. این چیزی نیست که آن کودک بتواند به تنهایی تغییر دهد. من مطمئنم که خیلی ناراحت و عصبانی میشود وقتی که بچه ها مسخرش میکنند” و …
گاهی اوقات شما میتوانید تجربه های مشابه بین فرزند خودتان و بچه های دیگر پیدا کنید. “یادته سال پیش بچه های هم تیمیت تو رو مسخره میکردن چون خیلی توی فوتبال خوب نبودی؟ تو احساس درماندگی و عصبانیت میکردی چون به اندازه آنها خوب و فعال نبودی. الان همکلاسی تو هم دقیقا همین احساس رو داره”.
توقعات خودتان را بیان کنید
پدر و مادر خوب یعنی فردی که بتواند حد فاصل میان محبت و محدودیت را به فرزندش آموزش دهد. شما باید توقعاتی منطقی و عقلانی داشته باشید و بتوانید از طریق یک ارتباط مناسب با کودک، آنها را به او توضیح دهید. به عنوان مثال میتوانید به فرزندتان بگویید که “من از تو توقع ندارم که از او خوشت بیاید اما توقع دارم که با او بد رفتار نکنی” یا “اگر بقیه بچه ها با او بدجنسی میکنند از تو توقع دارم که مثل آنها رفتار نکنی” و از این طریق میتوانید بخشش را به او آموزش دهید.
راهی برای به جلو حرکت کردن پیدا کنید
در حالی که شما به عنوان پدر و مادر دلتان میخواهد که یک بچه خوب و مهربان داشته باشید و سعی میکنید که عادات بد، بدجنسی و زورگویی های او را ترک دهید، همچنان باید مواظب باشید که فرزندتان به این باور نرسد که “من یک ادم بدی هستم”. همه انسانها مرتکب اشتباهاتی میشوند. گاهی اوقات باید فرزند را راضی کنید تا عذرخواهی کند، از او بپرسید که “الان چه کار میتوانی کنی تا همکلاسی ات احساس ناراحتی نکند؟”
گاهی اوقات باید فرزندتان را به حرف بکشید و او را برای شرایط بعدی آماده کنید. از او بپرسید که اگر دفعه بعدی این اتفاق بیفتد او چگونه عکس العملی نشان خواهد داد و چه کار خواهد کرد؟
سخن نهایی:
ارتباط برقرار کردن با فرزندان معقوله ای پیچیده و دشوار نیست. نقطه کور همدلی ممکن است برای هر بچه ای اتفاق بیفتد ولی هیچ جای نگرانی نیست. تنها لازم است از زاویه آنها به شرایط نگاه کنید. سپس میتوانید به راحتی در صحبت را باز کنید و شرایط همدلی و دوستی را برای فرزندتان بیان کنید.
منبع: https://mag.asanteb.com