مواجهه با مرگ و شرایط متفاوت آن
مرگ، خصوصاً مرگ همسر یا خویشاوند نزدیک، در زمرهٔ استرس زاترین رویدادهای زندگی است. مواجهه با مرگ به بروز استرس و تنش فیزیکی، ذهنی، و هیجانی شدیدی در فرد منجر می شود که ممکن است فروکش کردن آن مدتها به طول انجامد. ما در مجله اینترنتی آسان طب در مورد مواجهه با مرگ و شرایط متفاوت آن بیشتر توضیح خواهیم داد.
شرایطی که مرگ در آن رخ می دهد.
شرایط مرگ و مواجهه با مرگ متفاوت و شامل موارش زیر است:
۱. مرگ غیرقطعی ۲. مرگ قطعی، در زمان مشخص یا نامشخصی ۳. مرگ نابهنگام که ممکن است زودرس، پیشبینی نشده یا فجیع باشد.
شرایط فوق، یک به یک، در این بخش مورد بحث قرار خواهند گرفت.
مرگ غیرقطعی
همه میمیرند، ولی زمان دقیق مرگ برای اغلب افراد نامعلوم است.
شرایط مرگ غیرقطعی، در مواردی که فرد به شدت آسیب دیده و در شرایط بحرانی است، یا عملی جراحی بزرگی بر روی او انجام شده که نتیجهٔ آن معلوم نیست، می تواند بسیار استرس زا باشد. در این مواقع، بیمار و اعضای خانوادهٔ او ناگزیرند دورهٔ مستمری از بحران حاد را از سر بگذرانند.
«هاروی روی تخت بیمارستان در بخش مراقبت های ویژه دراز کشیده است. او همین چند ساعت پیش به یک حملهٔ قلبی دچار شده است. او را به ماشينی که با هر ضربان قلب او بيپ میزند و یک منحنی را روی صفحهٔ تلویزیون رسم می کند، متصل کرده اند. همسرش در کنار اوست، و دستش را در دستان خود گرفته است. به او اکسیژن می دهند. او ترسیده است همسرش نیز ترسیده است. هر دو می دانند که چند روز آینده، روزهای حساسی خواهد بود»
دشوارترین بخش این عدم قطعیت، انتظار کشیدن است.
وحشت از وقوع رویدادی نامطلوب؛ امید به بهبود. انتظاری توام با دلهره برای از راه رسیدن سایر اعضای خانواده. بیمار باید از وحشت دوری کند، آرام باشد، تا التیام روند خود را طی کند.
همسر و خانواده به رهایی از این اضطراب و نگرانی دایمی نیاز دارند؛ آنها به خواب نیز نیاز دارند و می خواهند مطمئن شوند که اتفاقی برای عزیزشان نمی افتد.
به این سؤال که آیا بیمار زنده می ماند یا می میرد، سرانجام پاسخ داده می شود: «در ۴۸ ساعت آینده مشخص می شود که می ماند یا می میرد.» در اوقات دیگر، عدم قطعیت بلندمدت است، از جمله در درمان سرطان که معلوم نیست آیا می تواند بیماری را متوقف کند یا نمی تواند.
این ابهام ممکن است سال ها ادامه یابد: «اگر طی پنج سال آینده عود نکند، پیش آگهی بسیار مثبت است» سال های انتظار بسیار سخت است. ولی، برخی از افراد یاد میگیرد که زندگی را با شادمانی و نگاهی مثبت، بدون نگرانی از آنچه که ممکن است رخ دهد، سر کنند.
مرگ قطعی
مرگ قطعی به نوع دیگری از سازش نیاز دارد. زمان تقریبی مرگ ممکن است معلوم یا نامعلوم باشد، یا تنها بتوان ان را حدس زد. به عنوان مثال می توان به سرطان پانکراس اشاره کرد که بیماری کشنده ای است.
مرگ نابهنگام یا مرگ زودرس و مواجه با مرگ عزیزان
واکنش سوگ ممکن است در پی سقط جنین، زایمان نوزاد مرده، حاملگی نا به جا، یا مرگ نوزاد بسیار شدید باشد .زنان در اکثر موارد سوگ خود را ابراز می کنند، در حالی که مردان آن را پنهان می کنند. واکنش های روانشناختی به مرگ، در مواردی که مرگ در سنین کودکی یا کم و بیش جوانی رخ داده باشد، بسیار شدیدتر است.
پذیرش مرگ کودک یا فهمیدن آن برای افراد بسیار دشوار است. مردم احساس می کنند که مرگ طفلی کوچک از مرگ فردی مسن غیرمنصفانه تر است؛ از این رو، اندوه، خشم، رنجش، و تلخ کامی آنان در برابر مرگ کودکی خردسال به همان نسبت بیشتر خواهد بود .
چنین مرگی بی عدالتی محض به شمار می آید. کودک شانس زندگی کردن نیافته است. آشتی دادن آنچه هست با آنچه می توانست باشد، بسیار دشوار است. واکنشی والدین متفاوت است. بسیاری از والدین به احساس گناه دچار می شوند.
«اگر فقط نگذاشته بودم که در حیاط جلویی بازی کند.»،«باید در مراقبت از او بیشتر دقت می کردم.»، «تقصیر من شد که زودتر او را نزد پزشک نبردم» «خدا می خواست مرا تنبیه کند.»
والدین احساس خشم و رنجش می کنند و زبان به انتقاد از هر کسی که می توانند او را در این فقدان مقصر قلمداد کنند، می گشایند: «من به او گفتم که بچه را در صندلی جلو نشاند.» «اگر او این همه با تلفن صحبت نمی کرد، این اتفاق نمی افتاد.» احساس گناه و اتهام می تواند، در لحظه ای که اعضای خانواده بیش از همیشه به کمک یکدیگر نیاز دارند، به ویرانی آن منجر شود.
گاه در مواجهه با مرگ عزیزان ، پیکان اتهام متوجه بیمارستان، پزشکان، و پرستاران می شود.
کادر پزشکی که خود نیز درگیر کشمکشی سخت برای نجات زندگی کودک بوده، وقتی تلاش اش با شکست روبهرو می شود، انباشته از احساس غم و درماندگی، یا آمادهٔ مقصر قلمداد کردن خود برای شکست می شود.
هنگامی که تمام حواس والدین متوجه نجات جان کودک رو به مرگ است، ممکن است خواهران و برادران طفل نادیده گرفته شوند. آنان غالباً وحشتزده، هراسان، و دستخوش احساس حسادت و طردشدگی هستند.
لازم است والدین آنها را مرتباً از آنچه می گذرد آگاه کنند و از پاسخدهی به نیازهای آنان غفلت نورزند. اعضای بزرگسال خانواده در این لحظات باید پشتیبان یکدیگر باشند.