کمالگرایی از دیدگاه روانشناسی و عوامل موثر در ایجاد آن
کمالگرایی در واقع باوری غیرمنطقی است که اشخاص نسبت به خود و محیط اطراف خود دارند. افرادی که کمال گرا هستند معتقدند که خود و محیط اطرافشان باید کامل باشند. گاهی بعضی از افراد احساس می کنند کارها را باید صد در صد درست انجام دهند، در غیر اینصورت بازنده هستند و یا احساس می کنند کاری را که به انجام رسانده اند به اندازه کافی خوب نیست و یا اینکه نوشتن مقالات و طرحهای خود را به بهانه اینکه بایستی آنها را دقیق و بی عیب انجام دهند، به تعویق می اندازند. در چنین صورتی شخص بجای حرکت در مسیر موفقیّت سعی در کامل بودن دارد.
کمالگرایی چیست؟
کمالگرایی، در واقع باوری غیرمنطقی است که اشخاص نسبت به خود و محیط اطراف خود دارند. افرادی که کمال گرا هستند، معتقدند که خود و محیط اطرافشان باید کامل بوده و هر گونه تلاشی در زندگی باید بدون اشتباه و خطا باشد.
علل و عوامل مۆثر بر کمالگرایی:
– وراثت و عوامل زیست شیمیایی از علت کمالگرایی
شواهد واضح و مستقیمی در مورد اینکه کمالگرایی علت ژنتیکی و زیست شیمیایی دارد، وجود ندارد.
– یادگیری از علت کمالگرایی
اگر شما کمال گرا هستید، احتمالاً در کودکی یاد گرفته اید که دیگران با توجه به کارایی شما در انجام کارها به شما بها می دهند، در نتیجه احتمالاً شما یاد گرفته اید در صورتی به خود بها دهید که مورد قبول دیگران واقع شوید. این امر میتواند شما را نسبت به نقطه نظرها و انتقادات دیگران، آسیب پذیر و به شدت حساس سازد. تلاش برای حمایت از خودتان و رهایی از این گونه انتقادات، سبب میگردد کامل بودن را تنها راه دفاع از خود بدانید.
اگر چنین باشد در آن صورت شما بجای حرکت در مسیر موفقیت سعی در کامل بودن دارید. کمالگرایی به افکار و رفتارهای خود تخریب گرانهای اشاره میکند که هدف آنها نیل به اهداف به شدت افراطی و غیر واقع گرایانه است. در جامعه امروزی، به اشتباه کمال گرایی چیزی مطلوب و حتی لازم برای موفقیت در نظر گرفته میشود. به هر حال مطالعات اخیر نشان میدهند که نگرش کمال گرایانه موجب اخلال در موفقیت میشود. آرزوی کامل بودن هم احساس رضایت از خودتان را از شما میگیرد و هم شما را بیش از سایر مردم (کسانی که اهداف واقع گرایانهای دارند)، در معرض ناکامی قرار میدهد.
دور معیوب (سیکل معیوب) در روند کمالگرایی
نگرش کمال گرایانه، یک دور معیوب را بوجود میآورد. افراد کمال گرا، نخست مجموعهای از اهداف غیر قابل دسترس را ردیف میکنند. در گام بعدی در رسیدن به این اهداف شکست میخورند، زیرا دسترسی به آن اهداف غیر ممکن میباشد. در گام بعدی، زیر فشار میل به کمال و ناکامی مزمن غیر قابل اجتناب ناشی از آن، خلاقیت و کارآمدی آنها کاهش مییابد و بالاخره این روند، افراد کمال گرا را به انتقاد از خود و سرزنش خود هدایت میکند، که نتیجه این روند نیز عزت نفس پایین میباشد. این مسایل، احتمالا اضطراب و افسردگی نیز به همراه خواهد داشت. در این موقعیت افراد کمال گرا بطور کامل در این لحظه، تنها اگر سختتر کار کنم، موفق خواهم شد. چنین افکاری، مجددا منجر به یک دور کامل معیوب میگردد. چنین دور معیوبی با نگاهی به نحوه روابط بین فردی افراد کمال گرا میتواند بهتر قابل تشریح باشد.
افراد کمال گرا معمولا عدم پذیرش و طرد شدن از سوی دیگران را پیش بینی و از آن میترسند. با این ترس، آنها در مقابل انتقاد دیگران حالت دفاعی به خود میگیرند و از این طریق دیگران را ناکام و از خود دور میسازند. کمال گراها بدون اینکه متوجه این موضوع باشند، همچنین معیارهای به شدت غیر واقع گرای خود را از دیگران نیز انتظار داشته و در نتیجه نسبت به دیگران متوقع و منتقد میگردند. در نهایت ممکن است، افراد کمال گرا، به دیگران اجازه ندهند که شاهد اشتباهاتشان باشند. آنها این نکته را در نظر نمیگیرند که خود افشایی این فرصت را به آنها میدهد که دیگران به چشم یک انسان به آن نگاه کرده و دوستشان بدارند. بدلیل وجود این دور (سیکل) معیوب، افراد کمال گرا، غالبا در داشتن روابط نزدیک با افراد دچار مشکل هستند و به همین خاطر رضایت کمتری از روابط بین فردی خود دارند.
تلاش (پشتکار) سالم و کمالگرایی
انتخاب اهداف سالم و داشتن تلاش و پشتکار با فرآیند خود تخریبگر کمالگرایی کاملا تفاوت دارد. تلاش سالم (سازنده)، منجر به انتخاب اهداف، بر پایه خواستههای شخصی و آرزوها و نه بر اساس پاسخگویی به انتظارات خارجی ، میگردد. اهداف این افراد همیشه تنها یک قدم از آنچه همزمان به پایان بردهاند، فراتر است. به عبارتی اهداف آنها، واقعی، خود جوش (درونی) و ذاتا قابل حصول است. افراد کوشای سالم از انجام کار در دست اجرا بیشتر از تفکر در مورد نتیجه پایانی آن لذت میبرند. وقتی این افراد یا تجاربی چون نارضایتی یا شکست مواجه میشوند، واکنشهای آنها عموما به موقعیت ویژه موجود محدود میشود و این موضوع را به احساس ارزشمندی خویش تعمیم نمیدهند.
در مورد کمالگرایی چه باید کرد؟
اولین گام در تغییر نگرشهای کمال گرایانه به تلاشهای سالم، داشتن عدم رضایت از کمالگرایی است، بینقص بودن یک خطای غیر قابل حصول است. گام بعدی چالش با افکار و رفتارهای خود تخریب گرانهای است که بینقص گرایی را تغذیه میکنند.
دستورالعملهای کمک کننده به کمالگرایی
* اهداف واقعی و قابل دسترسی را برپایه خواستههای شخصی، نیازها و عملکردهای قبلی خود هماهنگ نمایید. این امر شما را قادر خواهد ساخت، تا به خواستههای خود برسید و نیز احساس ارزشمندی شما را افزایش خواهد داد.
* اهداف بعدی را به ترتیب ارزش آنها مرتب نمایید. به محض آنکه به یک هدف میرسید، هدف بعدی را یک سطح فراتر از سطح قبلی عملکردتان تعیین نمایید.
* با معیارهای خودتان برای رسیدن به موفقیت تلاش نمایید. هر گونه فعالیت و هدفی را که انتخاب میکنید، با 100 %، 90 %، 80 % یا حتی 60 % موفقیت بپذیرید. این امر به شما کمک خواهد کرد، تشخیص دهید که کامل نبودن شما به معنی پایان دنیا نیست.
* طی مراحل انجام کار در فعالیت ، تنها بر روی نتیجه پایانی تمرکز نکنید. موفقیت خود را تنها بر اساس اینکه چه چیزی را به پایان رسانیدهاید، ارزیابی ننمایید، بلکه به این مساله نیز تنها دهید که انجام این کار چقدر موجب احساس لذت در شما شده است. به این موضوع دقت کنید که مراحل به انجام رسانیدن یک هدف نیز میتواند ارزشمند باشد.
* احساس اضطراب و افسردگی را همچون فرصتی جهت ارزیابی خویش مغتنم شمارید و با خود این پرسش را مطرح سازید که آیا من انتظارات غیر ممکن را در چنین موقعیتی برای خود فراهم کردهام؟
* با طرح سوالاتی از خود از قبیل از چه چیزی در هراسم؟ بدترین چیزی که ممکن است اتفاق بیافتد چیست؟ با ترسی که در پشت کمالگرایی شما نهفته است رویارو شوید.
* به این نکته دقت کنید که بسیاری از چیزهای مثبت تنها با اشتباه کردن، قابل یادگیری هستند. بطور مشخص به آخرین اشتباه خود فکر کرده و عبرتهایی را که از آن گرفتهاید، برای خود فهرست کنید.
* از تفکر همه یا هیچ در ارتباط با اهدافتان اجتناب نمایید. بیاموزید که بین کارهای که اولویت بالایی برای شما دارند و کارهایی که اهمیت کمتری دارند، تفاوت بگذارید و نسبت به کارهایی که اهمیت تلاش کمتری داشته باشند کوشش کمی به عمل آورید.
تلاش سالم یا کمالگرایی بهنجار
انتخاب اهداف سالم و داشتن تلاش و پشتکار با فرآیند خود تخریبگر کمالگرایی کاملاً تفاوت دارد. تلاش سالم (سازنده)، منجر به انتخاب اهداف بر پایه خواسته های شخصی و آرزوها و نه براساس پاسخگویی به انتظارات خارجی می گردد.به عبارت دیگر اهداف آنها، واقعی، خودجوش (درونی) و ذاتاً قابل حصول است. افراد تلاشگر سالم، از انجام کار در دست اجراء بیشتر از تفکر درمورد نتیجه پایانی آن لذت می برند. وقتی این افراد با تجاربی چون نارضایتی و شکست مواجه می شوند، واکنشهای آنها عموماً به موقعیّت ویژه موجود محدود می شود و این موضوع را به احساس ارزشمندی خویش تعمیم نمی دهند.